خط های نامریی

ساخت وبلاگ
مرا فراموش نکنید.......!

یک نواختی ، تاوان چیست ؟

خط فراموشی تا کجاست ؟

حریم نبودن ، یاد های ... بر باد ، شده

تکرار بی وفایی ، روزگار تنهایی

آه ، سهم ما ، از محبت کجاست ؟

سئوال سختی نیست .....زندگی سخت  است

نگاه سنگین تحقیر شدن ، گرسنگی ، همیشه سخت است

گفتن از دیده نشدن ، سخت است

معادلات بودن بی رحم ست

همچون جزر گرفتن لحظه ها ، از همه خواسته هایم

ما کودکان همین سرزمین هستیم........

غزل غزل دلتنگی ، در فراسوی آرزوها

هیچکس نیست اشکهایمان را ببیند

و تنهائیمان را درک کند

دستان فراموشی ، بی تفاوتی ، ما را با خود میبرد

تا ناکجا آباده ، لحظه های پست

کتابهای درسی یم ، بوی آموختن نمی دهد

چرا که ، حاشیه خیابان مدرسه ی من است

...... در پیاده رویه بی کسی ، غریبانه از نگاه مان ....می گذرید 

گذشت زمان را ، می توان فهمید

می توان ، در گذر عمر ، به شهر آرزوها رفت

تا کوچه باغ ، محبت را

در پس دیوار های عاطفه ، به تماشا نشست

دل تنگ بودنم ......

شاخه گلی از من بخرید

در خودم ، به تنهایی خودم فکر میکنم

تا کفش های  شما ، براق تر شود

نیت کنید ......به انسانیت .....

وجودم همه ، فال فال شد ، تا دیده نشوم

خوشبختی را ، فقط و فقط ، برای خودتان نخواهید

چرا که ، ما نیز هستیم

ما زنده ایم .... تا بودن ... تا هستی عشق

تقدیم به کودکان کار ، فرزندان زمین ، جوانه های بهار محبت و تلاش برای بودن

بهمن ماه سال 1395 کمترین بنده ی خدا حمید خداویسی

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم بهمن ۱۳۹۵ساعت 17:2  توسط خداویسی  | 
پاییز و عشق و ترانه...
ما را در سایت پاییز و عشق و ترانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : loveway بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 20:25