آسمان و ابری باران
کوهساران ، جنگل سبز
می بارد ، باران مه آلود صبح
در نگاه .... فصل بهاری
صخره های بکر ، درختان کهنسال
صدای مرغان وحشی ، عطر ...خاک
هم ردای .... روز بارانی
هم نوای ، تیشه و سنگ
رعدهای آسمانی
در گذار ، نهیب غرش ابر سیاه
سایه سایه ، در بس درختان اندوه
ناگهان ....ناگهان زمین از انفجاری هولناک
بر تن خود لرزید .... بر تن مرگ .... طنید
تو گوی کمر کوه شکست .....!
گوهرانش ، اسیر ، سنگ شدند
معدن زمستانی ، عزادار ، کوچ سردی ست .... سرد
کبوتران ... چهره سنگی
هم رنگ ، خسته کار ، دل تنگی شدند
شقایق همه .... پر پر
به دامان ، اندوه و رنج ، ماتم شدند
سفیران عشق ، مردان کوه
در دل صخره ..... پر پر شدند
دردا ..... که دگر ....نیستند ....
عروس باران ، میهمان بیشه هاست
... تا صدای ، شیون عزیزانم... به گوش ، چشمه ها نرسد
و ...... آن جای که عشق نیست
...... همیشه .... زمستان است
حتی ، اگر بهار بیاید ....
بیاد معدن چیان مظلومی معدن زمستانی که در دل کوه های سخت ، ایستاده جان دادند تا روزی هلال بر سفر هایشان داشته باشند ، و چه غریبان در تن معدن زمستانی پرواز کردند و گلبرگ اشکها ملت ایران را بدرقه راه خود نمودن ، روحشان شاد ، و تسلیت کمترین کلام است برای یاد و خاطر شان
بنده خدا حمید خداویسی 96/0219
پاییز و عشق و ترانه...برچسب : نویسنده : loveway بازدید : 219